کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند، کنایه از برده و بنده و کنیز، غلام حلقه به گوش، مطیع، فرمان بردار، برای مثال من آن سفته گوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵ - ۹۸۵)
کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند، کنایه از برده و بنده و کنیز، غلام حلقه به گوش، مطیع، فرمان بردار، برای مِثال من آن سفته گوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵ - ۹۸۵)
کنایه از عاشق باشد. (برهان). عاشق مهجور. (انجمن آرا). عاشق. (ناظم الاطباء) ، جگرسوخته: قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف بهر تفته جگران کآفت گرما بینند. خاقانی. ، کسی را گویند که علت دق داشته باشد. (برهان). گرفتار بیماری دق و تب لازم. (ناظم الاطباء)
کنایه از عاشق باشد. (برهان). عاشق مهجور. (انجمن آرا). عاشق. (ناظم الاطباء) ، جگرسوخته: قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف بهر تفته جگران کآفت گرما بینند. خاقانی. ، کسی را گویند که علت دق داشته باشد. (برهان). گرفتار بیماری دق و تب لازم. (ناظم الاطباء)
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود
مرکّب از: سفت ’سفتن’ + گر، پسوند شغل و مبالغه، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، شخصی را گویند که مروارید و مرجان و امثال سوراخ میکند. (برهان) (انجمن آرای ناصری)
مُرَکَّب اَز: سفت ’سفتن’ + گر، پسوند شغل و مبالغه، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، شخصی را گویند که مروارید و مرجان و امثال سوراخ میکند. (برهان) (انجمن آرای ناصری)